معنی ماه شروع مدارس
حل جدول
لغت نامه دهخدا
مدارس. [م َ رِ] (ع اِ) جاهای درس گفتن. (غیاث اللغات). ج ِ مدرسه. رجوع به مدرسه شود: و اضعاف آن بر عمارت مساجد و معابد و اربطه و مدارس... صرف کرده است. (المعجم).
مدارس. [م ُ رِ] (اِخ) نام شخصی است که رسولی پیش عذرا فرستاد وعذرا چشم رسول او را به انگشت کند. (برهان قاطع).
مدارس. [م ُ رِ] (ع ص) مذاکر. مُقاری ٔ. (اقرب الموارد). درس گوینده و سبق گوینده و باهم مذاکره ٔ درس نماینده. (ناظم الاطباء). که کتاب خواند و درس بدهد. (از متن اللغه). || مرد بدفعل آلوده به گناه. (منتهی الارب). متلطخ در ذنوب. (از متن اللغه). که در گناه آویزد و خود را به گناه ها آلوده سازد. (از اقرب الموارد).
شروع
شروع. [ش ُ] (ع اِمص، اِ) آغاز و فیال و ابتدا و اول. (ناظم الاطباء).
- شروع افتادن، شروع شدن. آغاز گشتن: اگر در محامد اخلاق و مآثر اعراق این پادشاه... خوض و شروع افتد. (سندبادنامه ص 18).
- کلاس شروع،در سابق بر کلاس تهیه اطلاق می شد و پیش از کلاس اول کودکان، را برای تعلیم آماده می کردند.
|| دیباچه. (ناظم الاطباء). || حمله و هجوم. (ناظم الاطباء).
شروع. [ش ُ] (ع اِ) ج ِ شارِع. (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) (منتهی الارب). رجوع به شارع شود.
فرهنگ عمید
فرهنگ معین
(مَ رِ) [ع.] (اِ.) جِ مدرسه.
مترادف و متضاد زبان فارسی
مدرسهها، دبستانها، آموزشگاهها
فرهنگ فارسی آزاد
مَدارِس، کتاب های درسی، کتاب هائی که تدریس می شود (مفرد: مِدرَس)،
مَدارِس، محل های درس خواندن، مذاهب ادبی و فنّی و غیره (مفرد: مَدرَسَه)،
معادل ابجد
927